جوانی که به عاشقی شهره شهر بود، به خدمت شیخ رسید. شیخ ورا گفت:
که به پندارت عشق به خاتون از عشق به خدا است؟ جوان گفت شمه ای از آن است.
در طشت آب، نقش ماه میبینم. شیخنا فرمودش که اگر گردنت دمل نداشت، سر بر آسمان می کردی
و خود بلاواسطه، ماه را می دیدی.
علی لبخند زد. به حوض آب خیره شده بود. عکس خورشید توی حوض افتاده بود. درویش به خنده گفت:
- تو هم نقش خدا را در مه تاب میدیدی؟!
علی خندید و گفت:
- عکس خورشید را در حوض میبینم.
- حکم شیخنا را که یادت هست. فرمود که اگر گردنت دمل نداشت .
- نه! به خاطر دمل نیست. شیختان اشتباه کرده. به خورشید نمیشود زل زد چشم را میزند
اما به عکسش توی حوض میشود نگاه کرد. اصلش ما توی طبیعیات خوانده بودیم، مه تاب همان آفتاب است .
. من هم با تو هم رای هستم. مه تاب را دوست بدار! موقعش که شد با او وصلت کن، اما همیشه دوستش بدار!
. هر زمان که فهمیدی مه تاب را فقط به خاطر مه تاب دوست داری با او وصلت کن .
اخیرا شبکه HBO سریال chernobyl رو عرضه کرده و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفته.
به این که چقدر اتفاقاتی که داخل سریال نشون داده شده درسته کاری ندارم
نکته جالب برای من این پاک کردن حقیقت هاست.
سعی میکنیم که اتفاقی که افتاده رو نادیده بگیریم و سرمون رو مثل کبک داخل برف فرو کنیم.
تا موقعی که مجبور باشیم که با اتفاقی که افتاده روبرو بشیم.
شاید نکته مهم این سریال همین باشه تمام افراد از اون کارکنای نیروگاه هسته ای گرفته تا دولت
به نحوی از مواجهه با واقعیت میترسن و حقیقت رو پاک میکنن.
کارکنانی که تا موقعی که مرگ رو جلوی خودشون میبینن حقیقت رو نادیده میگیرن.
دولت که تا موقعی که حادثه ای رخ نداده دست به کاری نمیزنه و حقیقت رو نادیده میگیره.
ما که تا موقعی که برامون مشکل خاصی پیش نیومده حقیقت رو نادیده میگیریم.
و ما همینطور با انکار حقیقت ها پیش میریم.
پی نوشت : این پست نتیجه گیری خاصی نداره و فقط یه حقیقت رو ارائه میده.
پی نوشت: بنده خودم به شخصه استاد نادیده گرفتن حقیقت ها هستم و دارای ادعا در این زمینه.
پی نوشت: شاید بیراه نباشه که بگیم تمام مشکلات از همین موضوع ناشی میشن.
درباره این سایت